نبض زندگی ماعلینبض زندگی ماعلی، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

علی فرشته کوچک خانه ما

چهارمین بهارت بی خزان هستی من

سال 91 با تمام بدی و خوبیش تموم شد و تو در حال طی کردن چهارمین بهار زندگیت هستی عیدت مبارک نازنینم الهی سال جدید برات سال شادی و سلامتی باشه من و بابایی تصمیم گرفتیم که لحظه تحویل سال رو بریم امامزاده شهر که رفتیم و سالمونو با معنویت تحویل کردیم تحویل سال ساعت ١٤:٣٤ روز چهارشنبه ٣٠ اسفند بود هر روز که میگذره احساس میکنم داری بزرگتر میشی و رفتارات عاقلانه تر شده و مستقلتر شدی اگه خدا بخواد سال جدید میذارمت مهد حس میکنم برات لازمه خودتم خیلی ذوق داری که مهد بری من فکر میکردم شیرین کاری و شیرین زبونی مال بچه های کوچیکه اما با اینکه تو کم کم 4 سالت داره تموم میشه هنوزم با شیرین کاری و شیرین زبونیات دل ما رو شاد میکنی و من هر روز خدارو به خاط...
8 فروردين 1392

اولین سفر علی به جنوب

امروز دوشنبه 16 بهمن 91 هست کم کم سال 91 در حال تموم شدنه و تو هم در حال قد کشیدن دوشنبه هفته بیش خاله لاله و شوهرش و مانیا از شیراز اومدن خونمون آخه سه شنبه تعطیل بود سه شنبه رو تو لار به سر بردیم ناهار هم رفتیم بارک جنگلی خاله اینا قصد داشتن که برن بندر عباس من و تو و بابایی هم صبح چهارشنبه باهاشون رفتیم.بندر به خاطر تعطیلات شلوغ بود رفتیم دریا و ناهار خوردیم و به سمت میناب راه افتادیم اونجا رفتیم خونه دوست خاله البته قصد داشتیم 5شنبه بریم قشم که چون خیلی شلوغ بود نرفتیم و میناب موندیمالبته تو یکم سرما خورده بودی و بد خلق شده بودیاصلا حاضر نمیشدی کنار دریا ازت عکس بگیریم البته چندتا عکس درب و داغون ازت گرفتیم درکل بهمون خوش گذشت جمعه برگشت...
16 بهمن 1391
1